تاریخ انتشار: شنبه 27 مهر 1392-ساعت: 16:07
مشاهده: 774
برادر زاده م 5 سالشه ، زنگ زده بهم میگه : عمو جون!
گفتم : جون عمو ...!
گفت: کی میخوای بیای خونه ما ...؟!
گفتم: همین روزا میام عزیزم . چطور ..؟!
گفت: اَه!
گفتم: چیه عزیزم چرا ناراحتی ؟! دوست نداری بیام ..؟!
گفت: اگه اومدی یه قولی بهم میدی ؟!
گفتم: بگو عزیزم حتما ..!
گفت: قــــــولِ قول ؟!
گفتم: آره فدات بشم قول میدم ...
گفت: قول میدی اومدی خونه مون خرگوشی که تازه خریدم رو نخوری ...؟!
من :|
تصور بچه از من