')); replace2=replace.replace(new RegExp('form','gim'),'div'); document.getElementById(Id_Skinak_Comment).innerHTML='
یه سوال بدجور مغزمو درگیر کرده!!!
این تماشاچی هایی که رفتن برزیل واسه دیدن بازی فازشون چیه که همش چششون جای بازی به ال سی دی استادیوم بود که همین که نشونشون داد مثل میمون ک!ون قرمز ادا در آرن و دست تکون بدن؟
دختر کوچولو وارد بقالی شد ، کاغذی رو به طرف بقال دراز کرد و گفت : مامانم گفته چیزایی که تو این لیسته بهم بدی ، اینم پولش ... بقال کاغذ رو گرفت ، لیست رو تهیه کرد و به دختر بچه داد ، بعد لبخندی زد و گفت : چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش میدی می تونی یه مشت شکلات به عنوان جایزه ات برداری ! ولی دختر کوچولو از جاش تکون نخورد ! مرد که احساس میکرد دختر بچه خجالت میکشه شکلات هارو برداره ، گفت : خجالت نکش دخترم ، بیا جلو خودت بردار ... دخترک پاسخ داد : "عمو نمی خوام خودم بردارم ، میشه شما شکلات هارو بهم بدین ؟" بقال با تعجب پرسید : چرا دخترم ؟ چه فرقی میکنه ؟ و دخترک با خنده ای کودکانه گفت : آخه مشتِ شما از مشتِ من بزرگتره ! بقال که تحت تاثیر هوش و ذکاوت دخترک قرار گرفته بود ، به او تجاوز کرد ! کوفت نخند خودمم فک نمی کردم اینجوری تموم شه ...
یکی بهم پی ام داده چشات سحر و جادو میکنن...!
من : واقعن؟
اون : شک داری برو یه نگاه تو آینه بنداز
من : الان سرما خوردم زیاد جالب نیستمااا
اون : وااااااااااااای ینی الان خمارن اون چشا؟ :|
من : آره O_o
اون : دیگه؟....
من : آب دماغمم میاد!
اون :|
بیشعور بلاکم کرد نذاشت از وضع روده هام براش بگم