یه بار با رفیقم رفتیم تولد دوس دخترش خیلی با کلاس بودن
از اون خر مایه ها بودن
بابا دختره همینجور تراول پنجایی می ریخت رو سر دخترش
هیشکی به تراولا نگا نمی کرد فقط می زدن می رقصیدن
منو رفیقمم پامونو می ذاشتیم رو تراولا انقد فشار می دادیم تا کف پامون عرق می کرد تراول می چسبید به پامون می رفتیم دسشویی می ذاشتیم جیبمون :||
اونجوری نگا نکنید پول لازم بودیم :|
یاد یکی از عروسی هامون افتاده بودم ک داییم یه بسته 100 تومانی پاچید رو سر عروس
4 نفر دستشون شکست 2 نفر سرشون بابا بزرگم انگشت دستش شکست :||
5 نفر رفتن تو کما
فاصله طبقاتی بیداد می کنه :))))))))))
نام کاربری : | |
رمز عبور : | |